خوب
به رگهاى دل این آدمى گوشتپارهاى آویزان است که شگفتتر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را مادهها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندىاش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
پیوندها
صفحه اول
پیام رسان
پارسی بلاگ
اوقات شرعی
پست الکترونیک
عناوین یادداشتهای
متاع...
سعدی
عناوین یادداشتها[2]
پیوند دوستان
مدیر وبلاگ
خوب
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 2748
کل یادداشتها ها : 2
خبر مایه
متاع جوانی
amir
جوانی چنین گفت روزی به پیری که چون است باپیری ات زندگانی؟
بگفت اندر این نامه حرفی است مبهم که معنیش جز وقت پیری ندانی
تو به کز توانایی خویش گویی چه می پرسی از دوره ی ناتوانی
جوانی نکودار دار کاین مرغ زیبا نماند در این خانه استخوانی
متاعی که رایگان دادم ازکف تو گر می توانی مده رایگانی
هرآن سرگرانی که من کردم اول جهان کرد از آن بیشتر سرگرانی
از آن برد گنج مرا دزد گیتی که در خواب بودم گه پاسبانی
پروین اعتصامی
اولین دیدگاه را شما بگذارید
سعدی
طراحی پوسته توسط تیم
پارسی بلاگ